دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
فرایند شکلگیری و کارکرد عملیات روانی در جنگ سلطه
FA
قاسم
حسنی
دانشگاه جامع امام حسین(ع)
journal@ihu.ac.ir
پیروزی در جنگ به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از مهمترین آنها عملیات روانی است. به همین دلیل این مؤلفه مورد توجه بیشتر مسئولان، فرماندهان و طراحان نظامی از گذشتههای بسیار دور بوده است. لیکن با تغییر رویکرد جنگها در به حداقل رساندن تلفات انسانی با ظهور فناوریهای جدید در عرصهی رسانه در قرن اخیر بیانگر این است که جنگها با عملیات روانی و رسانهای آغاز شده، با آن ادامه یافته و پایان گرفتهاند. بنابراین، میتوان گفت که این مؤلفه در حوزهی طرحریزی و هدایت جنگ نقش بسزایی را در خلق پیروزی، مغلوب ساختن و هدایت افکار عمومی به سمت و سویی که میخواهند ایفا نموده است. با عنایت به این رویکرد فرایند شکلگیری و کارکرد آن یکی از ابعاد مهم جنگ است. بدین جهت توجه ویژه به کالبد شکافی مؤلفههای آن مورد توجه بسیاری از کارشناسان نظامی قرار گرفته است که باور آنها بر این است پیروزی در جنگ مستلزم حمایت افکار عمومی است.آنها همواره برای موفقیت و مشروعیت و مقبولیت بخشیدن به عملکرد خود، ناگزیر به بهرهگیری از جنگروانی در حوزههای مختلف هستند. به باور بیشتر اندیشمندان، اثر آن در جنگ 2003 بسیار مشهود بود. از اینرو، هدف از انجام این پژوهش مشخص نمودن فرایند شکلگیری و کارکردهای اصلی آن با استفاده از روش توصیفی تحلیلی (منابع جمعآوری شده و براساس توالی زمانی تنظیم شد، سپس با تحلیل منابع فوق) نتایج تحقیق مشخص گردید.
عملیات روانی:مجاب سازی:افکارعمومی:جنگ سلطه
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202743.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202743_6b81ad29a1e89c93b11be4eefa64b22f.pdf
دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
نقش سازمانهای مردم نهاد در مهندسی اجتماع
FA
علیرضا
نادری خورشیدی
دانشگاه جامع امام حسین(ع)
journal@ihu.ac.ir
هادی
فقیه علی آبادی
دانشگاه امام حسین
هادی
فقیه علی آبادی
دانشگاه امام حسین
hadifaghih@gmail.com
حجت الله
بهرامیان
دانشگاه جامع امام حسین
اگر چه نمیتوان تاریخ معینی را برای پیدایش سازمانهای غیردولتی یا به تعبیر دیگر سازمانهای مردم نهاد (سمنها) متصور شد، ولیکن در چهار دههی گذشته و آن هم در قواره و کارکردهای نوین، از رشد و توسعهی روزافزونی برخوردار شدهاند، و با تکیه بر ماهیت و خاستگاه وجودی آنها، که برگرفته از اهداف، آرمانها، علایق و سلایق مشترک مردم جامعه است، رهبران جوامع را به صرافت انداخته تا از این بستر برای عمق بخشی راهبرد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود خصوصاً در فرامرزها بهره بگیرند. بر همین مبنا، کشورهای جهان سوم و جغرافیای هدف پژوهش (افغانستان) و آن هم بعد از تراژدی 11 سپتامبر و حاکمیت دولت قانون، محملی مناسب برای ظهور و بروز کثیری از سازمانهای مردم نهاد(NGOs) کشورهای غربی و آسیای جنوب خاوری گردیده است و حال آن که جمهوری اسلامی ایران با وجود مجموعهای از فرصتها، بهرهی لازم را با هدف تعمیق و نفوذ راهبردهای خود به عمل نیاورده است. در این پژوهش روندی پیگرفته شده تا با شناخت عناصر کلیدی وجانمایهی آنها به مختصاتی اصلی که در شکلدهی به مهندسی اجتماع مؤثرند، نقش سازمانهای مردم نهاد را به عنوان بخشی از این جامعه، شناسایی و تعیین نموده و موقعیت و جایگاه آنها را به عنوان یک زیر سیستم در کلان اجتماع تبیین نماییم. برای این منظور با استفاده از متدولوژی رویش نظریه که روشی استقرایی و case محور است و به تعبیری مفهوممدار، پدیدارساز مفاهیم از متن، سازگاری نتایج با پدیدهها و واجد ماهیتی خودجوش، به اکتشاف در تعدادی از نهادهای فعال در منطقهی هدف پرداخته و طی یک فرآیند جزء به کل، مفاهیم و مقولههای کلیدی که موجب توسعه و گسترش آنها شده استنباط گردیده و با استفاده از تکنیکهای تحلیل محتوا (آنتروپی شانون)، منطق فازی، مفولههای استحصالی اولویتبندی و به یک شبکهی مفهومی در سه حوزهی زمینه، ساختار و رفتار خلاصه کرده و بر آن مبنا، به یک متانظریه، یک نظریهی اصلی و سه نظریهی فرعی و نهایتاً توصیههای راهبردی برای توسعه نقش سازمانهای مردم نهاد در مهندسی اجتماع، دست یافتهایم.
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202744.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202744_75700c735fa02ccff67373e1036ecbb2.pdf
دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
تبیین نظریههای قدرت هوایی در مدیریت راهبردی صحنهی جنگ
FA
سعید
کافی
دانشگاه عالی دفاع ملی
journal@ihu.ac.ir
غلامحسین
ابراهیمی یزدی
دانشگاه امام حسین
m.h.ebrahimi@live.com
قدرت هوایی از زمان پایان جنگ جهانی دوم ابزار اصلی قدرتنمایی در آسمان بوده است. در همین راستا، بررسی مدیریت راهبردی صحنهی جنگ بدون توجه به نظریههای قدرت هوایی ممکن نیست. ریشههای مدیریت راهبردی صحنهی جنگ را در رابطه با قدرت هوایی میتوان در آثار مکتوب نظریهپردازانی چون جولیو دوهت، بیلی مایکل، جان اسمات و هاف ترند چارد جستجو کرد. نظریههای قدرت هوایی در سراسر طول تاریخ نبردهای هوایی با هدف بهرهبرداری هر چه بهتر از انعطافپذیری ذاتی تجهیزات هوایی مطرح شدهاند. بیشتر نظریههای قدرت هوایی بر فلجسازی قدرت فکری و تصمیمگیری رقیب تأکید دارند. این مقاله به بررسی معروفترین نظریه که در خصوص قدرت هوایی مطرح است، میپردازد.
قدرت هوایی:نظریه های هوایی:مدیریت راهبردی صحنه جنگ
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202745.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202745_ee2f0e45bfdc50b2532f0e0c50555e08.pdf
دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
جایگاه سلاح هستهای در راهبرد نظامی امنیتی عربستان سعودی
FA
محمد صادق
جوکار
دانشگاه تهران
journal@ihu.ac.ir
سید مهدی
مدنی
دانشگاه تهران
مسألهی اصلی این پژوهش شناخت جایگاه سلاح هستهای در راهبرد نظامی و امنیتی عربستان است. در این چارچوب فرضیهی اصلی این مقاله این است که: تغییر توازن قدرت نامتعارف منطقهای سبب ناکارآمدی سیاست سنتی بازدارندگی متعارف عربستان در منطقه شده و این کشور را وادار به پیگیری اشکال مختلف بازدارندگی هستهای میکند. برای تحلیل این فرض، مقاله دارای سه بخش خواهد بود. بخش اول به بررسی انگیزههای کشور عربستان به عنوان یک دولت به دنبال بقا و امنیت در نظام آنارشیک در شرایط عدم توازن قوای منطقهی خلیج فارس میپردازد. این بخش که در واقع تحلیل نظری چرایی تلاش احتمالی عربستان سعودی برای دستیابی به سلاح هستهای در صورت پیشرفت برنامههای هستهای ایران است، مبتنی بر چارچوب تحلیلی نورئالیسم برای تحلیل سیاست خارجی منطقهی خلیج فارس است. و سعی میکند از منظر دولت عربستان شرایط توزیع قدرت منطقهای، شرایط بازدارندگی و ضرورت آن به منظور تأمین منافع آن کشور را توضیح داده و جایگاه الگوی متعارف و نامتعارف بازدارندگی و توازن قوا را بیان کند. بخش دوم مقاله با بیان جایگاه سلاح هستهای در راهبرد این کشور به تاریخچه اقدامات عربستان در زمینهی دستیابی به سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن در دوبُعد توسعهی تأسیسات داخلی و خرید از کشورهای ثالث و تحلیل دادههای منتشر شده دربارهی گزینههای عربستان برای دستیابی به سلاح هستهای پرداخته و در پایان این بخش ظرفیتهای فنی، و صنعتی این کشور در زمینهی گسترش سلاح هستهای بررسی میگردد. در بخش سوم و پایانی نیز دورنمایی آیندهی منطقهی خاورمیانه با تمرکز بر سناریوهای احتمالی بازدارندگی هستهای با فرض پیشرفت برنامهی هستهای ایران برای کشور عربستان ترسیم میشود.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کشور عربستان با شرایط کنونی ظرفیتهای علمی، فنی و صنعتی غیرمحتمل است تا توانایی تولید سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن را داشته باشد، ولی به دلیل پیشرفت برنامهی هستهای ایران این کشور دارای انگیزهی بالایی در توسعه و برنامهی هستهای با توجه به درآمدهای سرشار نفتی خود از طریق فعالیتهای پنهانی خواهد داشت. هرچند به دلیل حساسیت سازمانها و قدرتهای بینالمللی به یافتن و نابودسازی بازارهای سیاه قاچاق مواد شکافتپذیر و ادوات مرتبط با آن، تحقق تولید بومی سلاح هستهای در عربستان دشوار به نظر میرسد. از این رو، سناریوهای دیگری چون خرید سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن و نیز انعقاد موافقتنامههای امنیتی ایجاد چتر امنیتی هستهای با قدرتهای بزرگ قابل تأملتر به نظر میرسد. ولی در هر صورت این پژوهش نتیجه میگیرد که ورود مؤلفههای هستهای به راهبردهای نظامی کشورهای منطقه چه به صورت بومی با ماهیت پنهانی و چه به صورت موافقتنامههای امنیتی در تحولات آتی منطقهی خلیج فارس به صورت امری محتوم درآمده است.
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202746.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202746_a4764ea23fc5063bca274e93eec082a9.pdf
دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
شاخصهای تهدیدآمیز حضور ناتو در افغانستان درتقابل با جمهوری اسلامی ایران
FA
ایوب
پورقیومی
دانشگاه عالی دفاع ملی
journal@ihu.ac.ir
حشمت الله
ابراهیمی
..........................................
حضور ناتو در افغانستان از دو بعد اساسی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تهدیدآمیز بوده و توجه به آن ضروری به نظر میرسد، اول اقدامات آن در تقابل با جمهوری اسلامی ایران که در این راستا میتوان به نقش و نفوذ آمریکا در این پیمان، تضاد هویّتی ناتو با هویّت ایرانی-اسلامی، اقدامات فرهنگی در تقابل با جمهوری اسلامی ایران و جهان اسلام، تهدیدات سیاسی، نظامی و... اشاره کرد. بر این اساس نفس حضور ناتو در همسایگی و همجواری جمهوری اسلامی ایران، تهدیدزا و چالشبرانگیز است. بُعد دوم به عملکرد و اقدامات ناتو در افغانستان میپردازد؛ نتیجهی این اقدامات نیز به گونهای پیش میرود که پیامدهای آن امنیت ایران را با تهدید مواجه میکند. در این زمینه نیز مسائلی نظیر بیثباتی، ناامنی و ناآرامی، افزایش کشت و تولید مواد مخدر، فراهم شدن زمینهی احیای مجدد طالبان، تهاجم فرهنگی غرب علیه بنیانهای اندیشهی دینی و اسلامی، تبلیغ و تلاش برای تحمیل لیبرال دموکراسی و... مورد توجه است.این تحقیق که از نوع کاربردی است با روش «موردی زمینهای» موضوع را مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه منتهی شده که حضور گستردهی ناتو در کشورهای همسایهی ایران در کنار ماهیت جدید تهاجمی آن در سایه شکلگیری نیروهای واکنش سریع، ترویج لیبرال دموکراسی و تحرکات و اقدامات سیاسی رهبران این پیمان بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، تهدیدهای جدی در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و امنیتی برای ما به دنبال خواهد داشت.
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202747.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202747_8c796ae6b62ee684d8b56420b2c0cfd5.pdf
دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام
سیاست دفاعی
1025-5087
2654-4971
19
73
2011
03
22
تعارضات نامتقارن وتحولات هنجاری جامعهی بینالمللی بعدازجنگ سرد
FA
فریبرز
ارغوان پیراسلامی
دانشگاه تهران
journal@ihu.ac.ir
مرتضی
اسمعیلی
دانشگاه تهران
mortaza.dehram@gmail.com
زکیه
یزدان شناس
دانشگاه شهید بهشتی
با تشدید فرایند جهانی شدن بعد از پایان جنگ سرد از یکسو و حرکت نظام بینالمللی ازحالت دوقطبی به سمت نظام تکقطبی وعدم جایگزینی این نظام بهطور کامل و در نتیجه، قرارگیری در دوران در حال گذار، ماهیت بسیاری از فرآیندهای سیستمی ازجمله جنگها و تعارضات دستخوش تحول شد. این مقاله با تمرکز موضوعی بر تعارضات نامتقارن به عنوان زاییدهی تحولات جدید میکوشد تا با نگاهی به بستر تحولات جامعهی بینالمللی بعد از جنگ سرد تلاشهای هنجاری و در ادامه نهاد جامعهی بینالمللی را در مواجهه با این تعارضات مورد بررسی قرار دهد و در این راستا پاسخگویی به سؤالات ذیل را دنبال خواهد کرد: 1- مهمترین هنجارها ونهادها در عرصهی جامعهی بینالمللی بعد از دوران جنگ سرد پیرامون تعارضات نامتقارن کدامند؟ 2- تا چه اندازه این هنجارها توانستهاند در پیشگیری و جلوگیری از رخداد این پدیدهها کارآمد باشند؟ با در نظرگیری این دو پرسش محوری، فرضیهای که رد یا تأیید آن هدف پژوهش حاضر را نشان میدهد، عبارت است از اینکه در دوران بعد از جنگ سرد مهمترین هنجارها و نهادها که در برگیرندهی کنوانسیونهای بینالمللی و منطقهای و نیز قطعنامههای سازمان ملل میباشد عمدتاً پیرامون تروریسم، نسل کشی و پاکسازی قومی به عنوان اصلیترین نوع تعارضات نامتقارن شکل گرفتهاندو گرچه این هنجارها توانستهاند با تولید معانی، ظرفیتهای بینالمللی را برای مواجهه با این پدیدهها ارتقا بخشند اما روندهای حاکم بر حوزهی عملیاتی روابط بینالملل از یکسو و نوع نگرش دولتها به قواعد و هنجارهای حقوق بینالملل از سوی دیگر نشان از ناکارآمدی آنها به عنوان یک اقدام مستقل است. این نوشتار با فرض اینکه گرچه این هنجارها ونهادها توانستهاند با تولید معانی، ظرفیتهای بینالمللی رابرای مواجهه ارتقا دهند، امّا روندهای حاکم برحوزهی عملیاتی روابط بینالملل نشان داده است که مواجهه با این نوع از نبردها (که بسیاری از کشورها تا کنون از آن آسیب دیدهاند) نیازمند مجموعهای از عوامل در کنار یکدیگر نظیر حذف عوامل ریشهای منجر به این تعارضات، ضدحمله، ایجاد ساز و کارهای حقوقی و همکاریهای بینالمللی است.
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202748.html
https://dpj.ihu.ac.ir/article_202748_55f2c706d459cf5738eec09252e9d9d7.pdf