مسألهی اصلی این پژوهش شناخت جایگاه سلاح هستهای در راهبرد نظامی و امنیتی عربستان است. در این چارچوب فرضیهی اصلی این مقاله این است که: تغییر توازن قدرت نامتعارف منطقهای سبب ناکارآمدی سیاست سنتی بازدارندگی متعارف عربستان در منطقه شده و این کشور را وادار به پیگیری اشکال مختلف بازدارندگی هستهای میکند. برای تحلیل این فرض، مقاله دارای سه بخش خواهد بود. بخش اول به بررسی انگیزههای کشور عربستان به عنوان یک دولت به دنبال بقا و امنیت در نظام آنارشیک در شرایط عدم توازن قوای منطقهی خلیج فارس میپردازد. این بخش که در واقع تحلیل نظری چرایی تلاش احتمالی عربستان سعودی برای دستیابی به سلاح هستهای در صورت پیشرفت برنامههای هستهای ایران است، مبتنی بر چارچوب تحلیلی نورئالیسم برای تحلیل سیاست خارجی منطقهی خلیج فارس است. و سعی میکند از منظر دولت عربستان شرایط توزیع قدرت منطقهای، شرایط بازدارندگی و ضرورت آن به منظور تأمین منافع آن کشور را توضیح داده و جایگاه الگوی متعارف و نامتعارف بازدارندگی و توازن قوا را بیان کند. بخش دوم مقاله با بیان جایگاه سلاح هستهای در راهبرد این کشور به تاریخچه اقدامات عربستان در زمینهی دستیابی به سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن در دوبُعد توسعهی تأسیسات داخلی و خرید از کشورهای ثالث و تحلیل دادههای منتشر شده دربارهی گزینههای عربستان برای دستیابی به سلاح هستهای پرداخته و در پایان این بخش ظرفیتهای فنی، و صنعتی این کشور در زمینهی گسترش سلاح هستهای بررسی میگردد. در بخش سوم و پایانی نیز دورنمایی آیندهی منطقهی خاورمیانه با تمرکز بر سناریوهای احتمالی بازدارندگی هستهای با فرض پیشرفت برنامهی هستهای ایران برای کشور عربستان ترسیم میشود.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کشور عربستان با شرایط کنونی ظرفیتهای علمی، فنی و صنعتی غیرمحتمل است تا توانایی تولید سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن را داشته باشد، ولی به دلیل پیشرفت برنامهی هستهای ایران این کشور دارای انگیزهی بالایی در توسعه و برنامهی هستهای با توجه به درآمدهای سرشار نفتی خود از طریق فعالیتهای پنهانی خواهد داشت. هرچند به دلیل حساسیت سازمانها و قدرتهای بینالمللی به یافتن و نابودسازی بازارهای سیاه قاچاق مواد شکافتپذیر و ادوات مرتبط با آن، تحقق تولید بومی سلاح هستهای در عربستان دشوار به نظر میرسد. از این رو، سناریوهای دیگری چون خرید سلاح هستهای و وسایل پرتابی آن و نیز انعقاد موافقتنامههای امنیتی ایجاد چتر امنیتی هستهای با قدرتهای بزرگ قابل تأملتر به نظر میرسد. ولی در هر صورت این پژوهش نتیجه میگیرد که ورود مؤلفههای هستهای به راهبردهای نظامی کشورهای منطقه چه به صورت بومی با ماهیت پنهانی و چه به صورت موافقتنامههای امنیتی در تحولات آتی منطقهی خلیج فارس به صورت امری محتوم درآمده است.