روابط بیرونی دولتها از گذشتههای دور همواره آمیخته با تهدید یا منازعه مسلحانه بوده است. وقوع جنگهای بزرگ و کوچک یکی از ویژگیهای پایدار روابط بینالملل به شمار میرفت و در مقیاس تاریخ، تکوین سازوکارهای مدیریت نسبتاً مؤثر منازعات بین دولتها تنها به به بخش انتهایی آن (یعنی زمان کنونی) تعلق دارد. جامعهی دولتها پس از تجربیات خونبار و خسارت آفرین جنگهای مکرر و مداوم بهویژه درپی جنگهای بینالملل اول و دوم بود که تصمیم گرفت سازوکارهای متعددی را در قالب اصول و مقررات حقوقی برای کنترل رفتار خصمانه و یا کاهش منازعه میان اعضا، به وجود آورد. مقالهی پیش رو، تلاشی است در جهت مطالعه و بررسی آن دسته از قواعد حقوق بینالملل که امنیت ملی کشورها را به میزان زیادی تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، تنظیم و تنسیق روابط امنیتی میان دولتها، از رهگذر این دسته از قواعد و سازوکارهاست که صورت تحقق مییابد. بنابراین، مطالعه آنها برای درک و ساماندهی امنیت ملی، ضرورتی گریزناپذیر دارد.