میراث نومحافظه‌کاران و آینده‌ آن در دولت اوباما

نویسندگان

چکیده

نومحافظه کاری واژه­ای است که در ادبیات روابط بین­الملل در طول هشت سال دولت بوش به کثرت یاد شده است. به راستی نومحافظه کاری چیست؟ آیا یک جنبش فکری است یا یک روند و مسئله­ی تاریخی که با قدمتی هفتاد ساله با تلفیقی از آموزه­های فکری متنوع، تبدیل به جریانی پیچیده، مبهم و البته قدرتمند گردیده است. در روند تحول نومحافظه کاری که با قدرت­گیری آن در عرصه­ی دولتی همراه بوده، منجر به وقوع دو جنگ افغانستان و عراق و اتخاذ تصمیمات بنیادین در عرصه­ی داخلی گردیده است. لذا این سئوال در ذهن متبادر می­گردد که نومحافظه­کاری دارای چه پتانسیل و روند فکری ای بوده که توانسته این چنین اقداماتی را در دو سطح یاد شده ایجاد نماید؟ تحلیل خواهیم نمود که نومحافظه کاری دارای ریشه های عمیق تاریخی بوده که از دهه­ی 1930 و 1940 نشأت گرفته و در طول حیات خود به واسطه­ی ترکیب آموزه­های مختلط همچون لیبرالیسم، محافظه­کاری و سوسیالیسم دارای پیچیدگی­های مفهومی گردیده است. عقایدی که شامل بازار آزاد، دمکراسی، فردگرایی، حقوق برابر و در آخر طرفداری از تئوری­های مارکسیستی همچون کشمکش طبقاتی و دخالت بیشتر حکومت در جامعه  می­باشد. همچنین به دلیل دمیده شدن آموزه­های ارزشی آمریکایی در عرصه سیاست خارجی که شامل مذهب، حقوق بشر و دمکراسی می گردد دارای نقطه تمایز برجسته­ای از جریان محافظه کاری گردیده است. موارد مطرح شده با توجه به وجود پایگاه اجتماعی قابل توجه نومحافظه کاران در آمریکا، فعال بودن مؤسسات و نهادهای پژوهشی و نظری نومحافظه کاری و تداوم ساختارهای بنیادین در سیاست خارجی آمریکا، می تواند از جمله عوامل تداوم نظری برخی آموزه­های نومحافظه کاری در سیاست خارجی آمریکا باشد. در نهایت بر این اعتقادیم که نومحافظه کاری تبدیل به پوسته­ی سختی در سیاست خارجی آمریکا گشته که دمکرات­ها توانایی گذر از آن را به طور کامل نخواهند داشت.

کلیدواژه‌ها