طرح امکان توسل به زور علیه مخالفان دولت امریکا، در چارچوب دکترین دفاع پیشدستانه ، ابتدا در سخنان مقامات امریکا و سپس به صورت مدون در سند استراتژی امنیت ملی این دولت، مجامع حقوقی را با این چالش اساسی مواجه ساخت که حقوِ بینالمللی تا چه اندازه چنین مفهومی را برمیتابد. به راهاندازی جنگی بزرگ علیه دولت عراِ که تا مرحله تغییر رژیم آن نیز پیش رفت، شدت و ابعاد این چالش را دوچندان کرد. مقالة پیشرو، سعی کردهاست با استناد به دلایل و توجیهات طراحان و مدافعان دکترین دفاع پیشدستانه، میزان وجاهت حقوقی چنین دلایلی را به ترازوی نقد بسپارد و آنگاه نتیجهگیری کند که اقدامات امریکا در این چارچوب تا چه اندازه پذیرفتنی و موجه، و یا به عکس غیرقانونی و نامشروع است.