بازدارندگی به عنوان یک اصل اساسی در دکترین استراتژیک رژیم صهیونیستی، برداری از اهداف را نشانه رفتهاست که از "تأمین امنیت روزمره" شروع میشود و به "جلوگیری از جنگهای متعارف" از سوی ارتشهای عربی میرسد و سرانجام به "ممانعت از جنگ غیرمتعارف و وادارکردن مسلمانان منطقه به پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی" ختم میشود. اما این بازدارندگی صرفاً در جلوگیری از جنگهای متعارف به موفقیتهایی رسیده و در وضعیت جلوگیری از تهدیدات روزمره و نیز ناگزیرساختن کشورهای منطقه به شناسایی اسرائیل، با وجود برخی دستاوردهای محدود، نتوانسته است دستاوردهای چشمگیری داشته باشد. در این مقاله با هدف بررسی این سه وضعیت، نخست مبحث نظری مفهوم بازدارندگی ارائه شده، سپس دکترین استراتژیک اسرائیل مطرح و جایگاه اصل بازدارندگی و ابعاد و سطوح آن مورد بررسی قرار گرفته است و در پایان نیز به کندوکاو دربارة کارآمدی این اصل برای رژیم صهیونیستی در سطوح سهگانه پرداخته شدهاست.