این مقاله به بررسی نظریههای متفاوت راجع به علت و متغیرهای اساسی ستیزه و جنگ و صلح در عرصه بینالمللی با تاکید بر رهیافت سطح تحلیل میپردازد. آنچه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته،تحولات اخیر در عرصه بینالمللی است که تاثیرات شگرفی در ساختار و عوامل موثر در سیستم بینالمللی به جای گذارده است و به علت بدیع بودن، در نظریهپردازیها کمتر مورد توجه قرار گرفته است . با عنایت به این مسئله،مقاله به دنبال یافتن عرصههای تغییر و عرصههای تداوم در ستیز در عرصه بینالمللی است. نویسنده معتقد است در حالی که به قرن جدید وارد میشویم در عرصه این مباحث باید به عوامل اجتماعی ،عوامل اقتصادی و نظام اعتقادی سیاستگذاران توجه بیشتری به عمل آوریم.