از دهه دوم قرن 21، مناطق مختلفی از جهان شامل غرب آسیا، اوکراین، شمال آفریقا، یمن، قفقاز و ... درگیر جنگها، کشمکشها، تنشهای قومیمذهبی، ویرانیها و مهاجرتهای اجباری بوده است. در این مناطق کشمکش و رقابتی چندلایهای بین قدرتهای فرامنطقهای، کشورهای همجوار، گروههای قومی و بومی، گروهها و شبکههای تروریستی، سازمانهای نظامی و امنیتی جهانی وجود داشته است. بروز رکودهای اقتصادی متوالی در سالهای اخیر، مشکل کمبود بودجه و بدهی کشورها در سطح جهانی، نبود منابع و انگیزه در بسیاری از کشورها برای مداخلههای راه گشا، باعث شده است که علیرغم نگرانیها و تشدید بحران، بسیاری از اقدامهای انجام شده به صورت واکنشی بوده و تقریباً هیچ برنامه و دستورالعملی مطرح نباشد که به صورت پیشدستانه قادر به کنترل و مهار بحران در این مناطق باشد. به همین دلیل این بحرانهای امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حال گسترش و عمیقتر شدن بوده و دورنمای مثبتی برای حل کوتاهمدت آن در افق قابل تصور نیست. به نظر میرسد که منافع ملی تنها اولویت کشورها و دولتها شده است و دیگر کسی به فکر منافع منطقهای و شاید جهانی نیست. به همین دلیل، ساختار امنیتی و ژئوپلیتیکی این مناطق تغییر کرده و بلوکبندیهای جدیدی بهطور دائم در حال شکل گرفتن هستند. موضوعاتی مانند، ادامه داشتن جنگ سوریه بدون وجود چشمانداز تفاهم و صلح بین طرفهای درگیر، جنگ موصل و تحتفشار قرار گرفتن داعش در این منطقه، نبود دورنمای روشن برای جنگ یمن، لشکرکشی روسیه به سمت غرب آسیا، لشکرکشی ناتو به مرزهای نزدیک روسیه، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، بحران پناهندهها در اروپا، کودتای نافرجام در ترکیه، حمله ترکیه به شمال سوریه و عراق از مواردی است که در همین چند سال گذشته روی داده است و پویایی عجیبی به تحولات مناطق مختلف جهان بخشیده است. امروزه جنگی که در شرق مدیترانه در حال روی دادن است، بهطور حتم تأثیرات زیادی بر خلیجفارس، شبهجزیره عربستان، شاخ آفریقا و دریای سرخ داشته و خواهد داشت. تمامی این مناطق و کشورهای درون آن در یک پویایی بنیانکنی قرار دارند که همگی به یکدیگر تأثیر گذاشته و از یکدیگر تأثیر میپذیرند. این پویایی موجود، در حال شکل دادن به بازاری یکپارچه است که آفریقا، خاورمیانه و حوزه مدیترانه را به هم وصل میکند. این پویایی در نهایت به یک تعادل در حال ظهور جهانی منتهی خواهد شد که معماری راهبردی جدید و خاص خود را خواهد داشت.