بازاندیشی مفاهیم و بنیادهای جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک در پارادایم پست‏مدرنیسم

نویسندگان

دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران

چکیده

پژوهش یا تحقیق علمی، مجموعه‏ی فعالیت‌های منظمی است که براساس یک دیدگاه نظری معین، که متأثر از روش‏شناسی خاصی می‌باشد، به سؤالاتی می‌پردازد که در ذهن محقق ایجاد می‌شود. در هر نظریه یا پارادایمی سه عنصر هستی‏شناسی، شناخت‏شناسی و روش‏شناسی وجود دارد. ارتباط نظام‏یافته‏ی این سه عنصر با یکدیگر، می‌تواند به ارائه‏ی یک تحقیق با هویت علمی منجر گردد. نظریه‏های جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک در حال انتقال به وضعیت جدیدی است و سیمای آن به‏تدریج دگرگون می‌شود. اولاً، مسائل، مفاهیم و واژه‏های جدیدی (از قبیل اقتصاد سیاسی بین‌الملل، فمینیسم، محیط زیست، ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک عمومی، جهانی شدن) در بحث‌های جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک مطرح می‌شوند. ثانیاً، برخی مفاهیم و اندیشه‏های رایج در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک (از قبیل حکومت، حاکمیت، مرز، امنیت، حقوق اقلیت‌ها و حقوق بشر) به شیوه‏ی جدیدی تعریف شده‌اند. مقاله‏ی حاضر در صدد است تا نشان دهد که چگونه تحول روش‏شناسی‏ها و شناخت‏شناسی‏های موجود در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، موجب تحول در ساختار نظریه‏پردازی در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک شده است. در این زمینه به نقش نظریه‏های پست‏مدرن در این عرصه‌ها پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها