هدف اصلی این مقاله فهم واکنشهای ضد ژئوپلیتیکی و ابعاد فکری و مادی آن است. منظور از بُعد فکری، نظریهپردازی و بعد مادی «پراکتیس» است. واکنشهای ضد ژئوپلیتیکی در دورههای مختلف نظم ژئوپلیتیکی متفاوت است. ضد ژئوپلیتیک بازخورد گفتمانهای سلطه است. ضد ژئوپلیتیک میتواند اشکال متفاوتی داشته باشد؛ از گفتمانهای مختلف روشنفکران دگراندیش گرفته تا راهبردها و تکنیکهای جنبشهای اجتماعی. معمولاً تاکتیکها و راهبردهای ضد ژئوپلیتیکی توسط گفتمانهای مختلف دگراندیشان توجیه میشود. منطق ژئوپلیتیک و ضد ژئوپلیتیک در حوزههای نظری و پراکتیس مشابه است. ژئوپلیتیک توسط گفتمان (قدرت) مشروعیت مییابد و ضد ژئوپلیتیک با ضدگفتمان (مقاومت). حوزهی جغرافیایی و میدان عمل ضد ژئوپلیتیک، تابعی از ژئوپلیتیک است. ضد ژئوپلیتیک هم در داخل مرزهای دولت عمل میکند و هم فراتر از مرزها میرود. دگراندیشی ضد ژئوپلیتیک گاهی معطوف به تغییرات ساختاری قدرت در داخل مرزهاست و گاهی درپی تغییرات بنیادین در اقتصاد سیاسی بینالملل و سیاست جهانی. از نقطهنظر روششناسی نیز در این مقاله رویکرد «میشیل فوکو» به مقولهی دانش و قدرت، موسوم به «تبارشناسی دانش» پیرو شده است.