کشورها بهمنظور حفظ و توسعهی قدرت ملی و نیز دستیابی به اهداف تعیین شدهی خود اقدام به تدوین راهبرد ژئوپلیتیکی در پیوند با دیگر قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میکنند. از اینرو، نظامهای سیاسی کوشیدهاند تا از طریق تصرف یا نفوذ در سرزمینهایی که میتواند مکمل ژئوپلیتیک آنها باشد، از یکسو اقدام به رفع تنگناهای ژئوپلیتیکی (محدودیت سرزمین و منابع) و از سوی دیگر، به افزایش وزن ژئوپلیتیکی خود اقدام کنند. تنگناهای ژئوپلیتیکی، کشورها را در موقعیتی قرار میدهد که برای رفع معضل فضایی ـ سرزمینی خود لاجرم دست به اقدامات و راهبردهای جبرانی همچون جنگ بزنند. کشور عراق است بهلحاظ ساختگی بودنش وارث تنگناهای ژئوپلیتیکی عمدهای از جمله، ناکارامدی کرانههای جنوبیاش در خلیج فارس برای دسترسی به آبهای آزاد است. از اینرو، عراق چه در زمان رژیم بعث و چه در زمان حکومت جدید آن همواره در پی حل معضل ژئوپلیتیکی خود بوده است. در این راستا، این کشور مبادرت به دو جنگ منطقهای با کشورهای ایران و کویت در زمان حکومت صدام نمود. تکاپوهای ژئوپلیتیکی عراق پس از سقوط صدام و در زمان حکومت جدید نیز موجب تشدید مجدد تنشهای مرزی عراق با ایران و کویت شده است. این مقاله به تشریح این مسأله میپردازد که تنگناهای ژئوپلیتیکی عراق در عدم دسترسی آسان به آبهای آزاد باعث شده است که حاکمان بغداد چه در زمان رژیم بعث و چه در زمان حکومت جدید راهبرد ژئوپلیتیکی خود را بر مبنای تحصیل سرزمین و توسعهی فضایی حیاتی تعریف کنند.