تبیین رویکرد پست‌مدرنیسم در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک

نویسندگان

چکیده

با ورود رویکردهای جدید مطالعاتی در درون رشته‌ی جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک که از دهه‌ی 1980 آغاز شده است، استفاده از واژه‌ی ژئوپلتیک انتقادی و جغرافیای سیاسی پست‌مدرن همواره مورد استفاده‌اندیشمندان این رشته قرار گرفته است . علی‌رغم کاربرد زیاد این واژه، اما هنوز هیچ اتفاق نظر و هماهنگی در تعریف مشخص و روشن از آن ارائه نشده است. مقاله‌ی حاضر درصدد است تا با استفاده از مفاهیم و بنیادهای این علم، به ارائه‌ی تعریفی بپردازد که از پویایی برخوردار بوده و در عین حال هیچ‌گونه خللی به ماهیت و هویت این علم وارد نسازد. ماهیت و هویت هر علم بر اساس رویکرد‌های متناسب با آن تعیین می‌شود، بر این اساس می‌توان گفت که ملاک مشروعیت هر علم، در واقع به رویکرد‌های آن بر می‌گردد.. یکی از چالش برانگیزترین و جنجالی‌ترین رویکرد های معاصر در خلال دو دهه‌ی اخیر؛ رویکرد پست‌مدرنیسم بوده است. واقعیت آن است که ظهور و گسترش این رویکرد در خلال دو دهه‌ی اخیر حتی بر مفاهیم و اصول اولیه‌ی جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک مؤثر واقع شده است. نظریه‌های جدید در جغرافیای سیاسی پست‌مدرن و ژئوپلیتیک انتقادی همگام با سایر حوزه‌های علوم اجتماعی، با گذار از پوزیتیویسم و برپایه‌ی یکی از سطوح هرمنوتیک به‌ویژه روش گفتمانی، شیوه‌ی جدیدی را برای مطالعه‌ی پدیده‌های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی عرضه کرده‌اند. بر همین اساس، مقاله‌ی حاضر سعی در تبیین چگونگی اثرگذاری رویکرد پست‌مدرنیسم بر مفاهیم و بنیادهای جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دارد.

کلیدواژه‌ها