متفکران زیادی در عرصه دانش نظامی پدیدار شده اند که هر یک طرز تفکر و روش ویژه ای از پی گیری مباحث را دارا بوده اند. مسئله مهم این است که چه عناصری باعث پیدایش این اختلاف نگرش ها می گردد. درک منطق این مسئله که خود نوعی بررسی تطبیقی نگرشها و تأثیرگذاری عوامل موثر را دربردارد.، باعث فهم بهتر، منسجم تر و فراگیرتر اندیشمندان می گردد و می تواند در تعمیق دانش و تفکر نظامی و استراتژیک تأثیر شگرفی داشته باشد. در این مقاله عناصر سازنده تفکر نظامی به بحث گذارده می شود و نویسنده تلاش می کند با مددگیری از تاریخ و تحلیل تأثیر عواملی که در ساختن تفکر نظامی اندیشمندان نظامی مشهور نقش موثری داشته اند، اصول و عناصری را انتزاع نماید. این روش باعث شده که نویسنده ضمن نمونه های خود فشرده ای از سیر تفکر نظامی در سه قرن اخیر در جوامع غربی را ارائه نماید. نویسنده معتقد است که پس از جنگ جهانی دوم تفکر نظامی تحت الشعاع مسائل دیگری قرار گرفته و به شدت کم رنگ شده است. نویسنده خود تا اندازه زیادی تحت تأثیر نفوذ کلاوزویتس قرار دارد و این اندیشمند بزرگ، از دیدگاه وی نسبت به همتایان خود از امتیازها و برتریهایی برخوردار است ولی این مسئله باعث نشده است که دیگر متفکران به فراموشی سپرده شوند. گرچه درک کامل سیر تحول اندیشه در استراتژی و عرصه های نظامی در این مقاله برای کسانی که با این ادبیات آشنا هستند آسانتر است اما خواننده غیرمتبحر در این مسئله نیز می تواند با اندکی تأمل تصویر روشنی از این سیر تاریخی و عوامل موثر در آن دریابد.